من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است

۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

گرفتار سکوت

سرما زده و سوزه و پاییز فراری
در حسرت روزهای بهاری، بغض کرده قناری
اجاق خونه میسوزه و سرده
ببین سرما چه کرده
ای وای از اون روزیکه گردونه به کام ما نگرده
یخ بسته گل گلدونها انگار
طوفان طبیعت رو ببین کرده چه بیداد
برگی دیگه نیست روی درختها
سرماست فقط میونه حرفها
هرچی که بوده توی طبیعت
قایم کرده یکی میونه برفها

در حسرت روزهای بهاری، بغض کرده قناری

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت، در تهاجم با زمان، آتش زدم، کشتم
من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم، یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم
من ز مقصدها پی مقصودهای پوچ افتادم، تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم
من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت
بهارم رفت، عشقم مرد، یارم رفت....

-آهنگی از آلبوم حادثه، اثری از سیاوش قمیشی-


برچسب‌ها: