من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است

۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

خون که بجوشه، خلق بخروشه، اونوقت داره تماشا...

حرفهای مهمل سید علی در نماز جمعه امروز واقعا روی مموتی هم سفید کرد. این لاطائلات که از دهن یکی!! از ولی امرهای مسلمین جهان درآمد نشون دهنده دریوزگی و ترس شدید کودتاچیان بود. این بابا خودش آبرو نداره اومده از آبروی علی خرج میکنه. این چند وقته آنقدر خزعبلات از این ارازل به بیرون تراوش کرده که آدم میمونه چه مواد مخدری باعث و بانیش بوده. اون از خزعبلات رحیم مشایی و این هم از رهبر عظما... کم بود جن و پری (ا.ن. و مشایی).. یکی هم از پنجره پرید. حکومت نامشروع داشته باشی، تو کشور خودت نامحترم بشی بعد حرف از شمشیر کشیدن و این جفنگیات بزنی.
از این حرفها گذشته، مراسم روز آزادسازی ایران (قدس سابق) نزدیکه. فکر میکنم باید یک راهپیمایی درست و حسابی برپا کرد تا کودتاچیان را که این جنبش رو ظعیف شده فرض کرده اند دوباره به شکر خوردن انداخت. دیگه با این رهبر دیوانه و حکومت کودتا نمیشه صلح آمیز رفتار کرد. دشمنان قسم خورده ایران زمین شمشیر را علنا کشیده و رجز میخونند. دیگه نباید ساکت نشست... یا بخروشیم یا خودکشی کنیم.. دیگر راهی نمانده.


برچسب‌ها: