من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

خواب آبشار سبز

وقتی نوجوان بودم خیلی به خواب اعتقاد داشتم و خوابهای جالبی هم میدیدم. ولی چند سالی میشد که به خواب اعتقاد نداشتم تا چند روز پیش. دو روز مانده به روز قدس سابق امسال خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم در شمال و در کنار دریای مازندران زندگی میکنیم و خانه مان خیلی نزدیک دریا بود آخر کوچه به دریا میرسید. شهر عجیبی بود که خانه هاش هیچ شباهتی به خانه های شمالی نبود و بیشتر به خانه های شهر تهران بود. ایستاده بودم که ناگهان سر وصدای زیادی برپا شد و از دور موج عظیمی از مردم آمدند و شعار میدادند مثل تظاهرات 25 خرداد. و ناگهان همه جا صدایی آمد که ایران آزاد شد و رژیم جمهوری اسلامی به زباله دان تاریخ افتاد. مردم شروع به شادی کردند و هوا آفتابی شد. من بسوی راه افتادم و از شهر خارج شدم و به یک دره زیبای سبز رسیدم که آبشاری بسیار زیبا از وسط آن روان بود. مبهوط از این همه زیبایی مشغول تماشای این ابشار و دره زیبا شدم و نزدیک بود از این همه زیبایی بیهوش بشم. از خواب بیدار شدم ولی نمیتونستم از فکر اون آبشار خارج بشم و تمام روز بهش فکر میکردم. فکر کردم شاید به خاطر روز قدس سابق این خواب رو دیدم.

چند روز پیش رفته بودم پیش یکی از دوستانم که دیدم کتاب تعبیر خواب داره. گفتم شاید این خواب من تعبیری هم داشته باشه هر چند اعتقادی ندارم. دیدم در مورد آبشار نوشته بود که آبشار سمبول یک حادثه میباشد هر چه قدر آن آبشار زیبا یا دلپسند باشد آن حادثه خوب و خوش یمن خواهد بود. دیگر همه چی برام روشن شد آن حادثه خوب و خوش یمن در راه است. آزادی ایران از دست شیاطین انسان نما.
آن حادثه سبز خواهد بود و بسیار زیبا. حادثه ای که چندین قرن منتظرش هستیم و با این نسل شجاع و بیهمتا حتما اتفاق خواهد افتاد.
هیچ شکی ندارم که آنروز تاریخی خواهد آمد و فردای آنروز بر سر خاک شهدای ایران خواهیم رفت. اول بر سر مزار ندای عزیز خواهیم رفت و با اشک مزار ندا و دیگر شهدای این جنبش رو خواهیم شست. روزی که حتما خواهد آمد چون حق با ماست.

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی