من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

همین آقا آقا گفتن هاست که مارا بدبخت کرده

یادش به خیر دوران دبیرستان..سالهای بیخیالی و جوانی..چقدر میخندیدیم و الکی خوش بودیم ویواشکی نگران از آینده و چقدر درس گرفتیم بدون اینکه بدونیم این درسها خیلی مهمتر از درسهای تو کتاب هستند. یه خورده فکر میکردیم و بعد دوباره می رفتیم سر مسخره بازی ولی حالا که به اون درسها فکر میکنم میبینم چقدر مهم بودند و ما ها غافل.
سال دوم دبیرستان، یک معلم هندسه و مثلثات داشتیم که ترک بود اسمش یادم رفته ولی یادش به خیر همه دوستش داشتند و بهش احترام میذاشتند دندونهای جلویش یکی در میان ریخته بود و وقتی حرف میزد سین هارو شین میگفت و با لهجه ترکی خیلی زیبا و شیوا حرف میزد.
یکروز خیلی عصبانی اومد تو کلاس. یکی از بچه ها که خجالتی و خیلی با ادب بود بعد نشستن همه بلند شد و میخواست چیزی بگه از سر عادت همیشگی گفت آقا آقا ما میخواستیم.... تا به اینجا رسید معلم ما ناگهان منفجر شد و فریاد زد:" بشین سر جات مردیکه چاپلوس متملق ...همین آقا آقا گفتنهاست که مارو بد بخت کرده ..هرجا میری همه میگن آقا آقا... ولی سرت کلاه میخوان بذازن"
و همکلاسی بدبخت ما که شوکه شده بود رو صندلیش وارفت. ماهم اول یه خورده ریز ریز خندیدیم و بعد درس شروع شد( بیچاره همکلاسی ما از اون به بعد به مرتیکه چاپلوس متملق تغیر نام یافت) . البته معلم ماهم بعد درس از همکلاسیمون معذرت خواست که زیادی از جا در رفته ولی از ما خواست تو زندگی چاپلوس نباشیم.
چه درسهای گرفتیم ولی در عمل به کار نبردیم. ما ایرانیها میدونیم دردمون کجاست میدونیم که اگر اوضاع اینجوری پیش برود همه ارزشها نابود خواهد شد و جامعه بحرانی خواهد شد. امروز مردم ایران دارند چیزی رو درو میکنند که در سالهای پیش کاشتند؛ دروغگویی چاپلوسی و ریاکاری رفتارهایی هستند که از سی سال پیش در میان ما ایرانیها بیشتر رواج پیدا کرده الان داریم نتایجش رو میبینیم که دیگر کسی به سایه خودش اطمینان نداره و این یعنی سقوط یک جامعه...

برچسب‌ها:

1 نظر:

در ۱۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۳۸, Anonymous گشتاسب گفت...

در جواب دولت آخوند محور کودتایی که قصد دارد مدارس را به حوزه تبدیل کند (ویدئو):
http://www.youtube.com/watch?v=5J3RYDV14Lc

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی