من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است

۱۳۸۷ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

موج دستگیریها، آخرین زور زدنهای احمدی نژاد

چند وقتی‌ ایست که دولت از طرف الله انتخاب شده احمدی نژاد موج سرکوب گری را آغاز نموده. احمدی نژاد که حالا مثل کودکی که مورد بیمهری پدر و مادر قرار گرفته و خشمگینانه پا بر زمین میکوبد و نق میزند، شروع به سم به زمین کوبیدن کرده و دست به قلع و قم هرگونه تحرکی کرده است. چرا؟ البته سرکوب گری این رژیم کمدی الهی یکی‌ از ارکان حفظ مقدسات آن می‌باشد، مقدساتی مثل رهبر تریاکی، دزدی، جنایت، تجاوز به ناموس ایرانیان. صد البته که حفظ یکی‌ از این مقدسات هم کار بسیار مشکلی‌ می‌باشد، چه رسد به همه آنها.

دیگر ناتوانی احمدی نژاد در اداره کشور بر همگی‌ ثابت شده، حتا رهبر دیوانه شیره‌ای هم اگر بخواهد دیگر نمیتواند منکر آن بشود. پس چرا احمدی نژاد مامور اجرای این پروسه شده است؟ اینکه با سرکوب گری ذهن قشر دانشجو و روشنفکر جامعه را از مسایل انتصابات دور کنند کاملا نقشه‌ای پوسیده و ناکارامد می‌باشد. نه تنها دانشجو بلکه حتا کودکان ایران زمین هم میدانند که با احمدی نژاد این مملکت بجای نمیرسد، و این انتصابات جز نمایش نامه‌ای مسخره‌ای بیش نیست. نمایشنامه‌ای که ۳۰ هست در تمام ایران هر از چندی به روی صحنه میرود.

حالا که رهبر شیره‌ای میداند رو کردن دوباره احمدی نژاد(ها) ثمره‌ای جز نرفتن مردم به پایه صندوق‌های رائ نخواهد داشت، با یک نقشه کثیفتر از ۴ ساله پیش به میدان آمده است. رو کردن خاتمی، سرکوب گری بیرحمانه مخالفان داخلی‌، قطع کردن هرگونه ارتباط ایرانیان داخل کشور با اپوزسین خارج، خلاصه یک خفقانه کامل. بیرون آمدن ناگهانی و البته بی‌ تردید خاتمی از کیسه مارگیری رهبر خیلی زود این نقش کثیف اتاق فکر رهبر را نشان داد.

موج جدید سرکوبها نمایان گر تاکتیک جدید رهبر می‌باشد. رو نمای دوباره از سید خندان ولایت وقیح فقط یک پیام دارد، آنهم برای مردم ایران نیست. این پیام ایست برای باراک اوباما. خاتمی میتواند با پیش کشیدن بحث شیرین و نخنما شده گفتگوی تمدنها، حد عقل چند صباحی برای مقام ولایت وقت بخرد. او میداند که اوباما مرد حرف زدن است، و علاقه خاصی‌ به گفتگو کردن دارد، و چه کسی‌ بهتر از سید خندان، که با خنده ملیح خود در کنار اوباما عکس بسیار زیبای برای روی جلد مجلات خارجی‌ خواهد شد. به به چه شود؟؟؟؟

این وسط یه مشکل وجود دارد، آنهم احتمال شرکت نکردن مردم در انتصابات و یا انتخاب شدن فردی غیر از فرد مورد نظر رهبر. خاتمی که سابق بسیار پر افتخاری در حرف گوش کردن دارد کاندیدای عالی‌ میتواند باشد.

اما چطور می‌توان از شرکت مردم در انتصابات مطمئن شد؟؟ جوابش را می‌توان هم اکنون در سطح جامعه، در دانشگاهها، و ....در همه ایران دید. با زیر فشار اقتصادی قرار دادن آحاد مردم، با سرکوبگری دانشجویان و روشنفکران جامعه... و یک کلام: در خفقان کامل، تا مردم به مرگ راضی‌ شوند.. چون این که امروز در ایران شاهدش هستیم تب می‌باشد..فقط تب.

1 نظر:

در ۹ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۳۰, Anonymous ناشناس گفت...

خودتون کلاهتونو قاضی کنید فکر میکنید اگر میر حسین میومد ایران بهشت میشد (با اون همه مشکلاتی که با رهبری و بسیج داره نمیتونست تو ایران کار کنه)

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی